جهان هاي موازي چيست؟
از جهانهاي موازي چه ميدانيد؟
نظريه جهانهاي موازي از نظر تئوري، و در چارچوب فيزيك كوانتوم، كاملا قابل اثبات است، اما از نظر عملي، هنوز اين نظريه ثابت نشده است. تاكنون آزمايشات بيشماري در رابطه با جهانهاي موازي صورت گرفته و اتفاقا اكثر آنها هم وجود جهانهاي موازي را تاييد ميكنند، اما اين تاييد، هنوز به مرحله اثبات نرسيده است.
در اين مقاله قصد داريم به توصيف جهانهاي موازي به زبان ساده بپردازيم؛ به نحوي كه مفاهيم به سادگي قابل درك باشند و از نظر علمي هم پشتوانه داشته باشند.
جهانهاي موازي چيست؟
جهانهاي موازي چيست؟
اكثر مقالاتي كه در سطح اينترنت و به زبان فارسي در رابطه با جهانهاي موازي موجود هستند، يا بيش از حد علمي هستند و يا بيش از حد فانتزي و تخيلي؛ سعي ما در اين مقاله اين است كه وارد توضيحات و مفاهيم پيچيده علمي نشويم و به توضيح جهانهاي موازي به زبان ساده و با ذكر مثالهاي ملموس بپردازيم.
اما براي اينكه از بخش علمي هم جا نيافتيم، مثالهايي كه ميزنيم به نحوي هستند كه مفهوم علمي جهانهاي موازي را هم رعايت كنند و درواقع پشتوانه علمي داشته باشند. پس اين مقاله، به شما يك درك درست و صحيح از مفهوم كلي جهانهاي موازي ارائه ميدهد.
آيا وجود جهانهاي موازي ثابت شده است؟
اكثر كساني كه نام جهانهاي موازي را شنيدهاند، احتمالا فكر ميكنند كه بحث جهانهاي موازي صرفا يك مفهوم تخيلي و فانتزي است كه صرفا در ذهن نويسندههاي داستانهاي علمي تخيلي حيات دارد. اما واقعيت امر اين است كه وجود جهانهاي موازي نه تنها يك نظريه علمي است، بلكه در جامعه علمي هم كساني كه به اين نظريه اعتقاد دارند، به مراتب بيشتر از مخالفانش هستند.
نظريه جهانهاي موازي از نظر تئوري، و در چارچوب فيزيك كوانتوم، كاملا قابل اثبات است، اما از نظر عملي، هنوز اين نظريه ثابت نشده است. تاكنون آزمايشات بيشماري در رابطه با جهانهاي موازي صورت گرفته و اتفاقا اكثر آنها هم وجود جهانهاي موازي را تاييد ميكنند، اما اين تاييد، هنوز به مرحله اثبات نرسيده است. دليل اين موضوع هم بيش از هرچيزي به محدوديت دانش و تجهيزات كنوني بشر برميگردد.
آيا وجود جهانهاي موازي ثابت شده است؟
اكثر كساني كه نام جهانهاي موازي را شنيدهاند، احتمالا فكر ميكنند كه بحث جهانهاي موازي صرفا يك مفهوم تخيلي و فانتزي است كه صرفا در ذهن نويسندههاي داستانهاي علمي تخيلي حيات دارد. اما واقعيت امر اين است كه وجود جهانهاي موازي نه تنها يك نظريه علمي است، بلكه در جامعه علمي هم كساني كه به اين نظريه اعتقاد دارند، به مراتب بيشتر از مخالفانش هستند.
نظريه جهانهاي موازي از نظر تئوري، و در چارچوب فيزيك كوانتوم، كاملا قابل اثبات است، اما از نظر عملي، هنوز اين نظريه ثابت نشده است. تاكنون آزمايشات بيشماري در رابطه با جهانهاي موازي صورت گرفته و اتفاقا اكثر آنها هم وجود جهانهاي موازي را تاييد ميكنند، اما اين تاييد، هنوز به مرحله اثبات نرسيده است. دليل اين موضوع هم بيش از هرچيزي به محدوديت دانش و تجهيزات كنوني بشر برميگردد.

يك جهان موازي چگونه بوجود ميآيد؟
نظريه جهانهاي موازي يك تئوري و يك ايده كلي است. اين موضوع به اين معني است كه راجع به بخشهاي مختلف آن هم تئوريهاي گوناگوني وجود دارد. به عنوان مثال، در رابطه با منشاء پيدايش و تعداد جهانهاي موازي هم تئوريهاي مختلفي وجود دارد.
در اينجا ما به يكي از پرطرفدارترين تئوريها در اين رابطه ميپردازيم كه به مُوَلِد بودن جهانهاي موازي اشاره دارد. پس دقت كنيد كه اين تئوري، صرفا يكي از چندين و چند تئورياي است كه در رابطه با نحوه پيدايش و تعداد جهانهاي موازي وجود دارد و تازه اين بر فرض اين است كه اصلا نظريه جهانهاي موازي، واقعا درست باشد! پس متني كه در پاراگراف بعد ميخوانيد، حقيقت محض نيست و صرفا يك تئوري پرطرفدار در رابطه با منشاء پيدايش و تعداد جهانهاي موازي است:
در ابتدا تنها يك ماده در كل هستي وجود داشته كه آن ماده، چگالي يك جهان را در خود جاي داده بوده؛ سپس اين ماده از درون منفجر شده و بيگ بنگ (Big Bang) را بوجود آورده است. از لحظه به وجود آمدن بيگ بنگ، هر زماني كه يك اتفاقي افتاده و به عنوان مثال يك ماده بوجود آمده، جهاني هم ساخته شده كه در آن جهان، هرگز آن اتفاق نيافتاده و آن ماده بوجود نيامده است!
چه تعداد جهان موازي وجود دارد؟
نحوه پيدايش جهانهاي موازي، ارتباطي مستقيم با تعداد جهانهاي موازي دارد. همانطور كه گفته شد، تئوريهاي بسيار زيادي در رابطه با نحوه پيدايش جهانهاي موازي وجود دارد؛ مثلا يك تئوري پرطرفدار ديگر اين است كه خود بيگ بنگ، براثر برخورد دو جهان موازي با يكديگر رخ ميدهد و به اين ترتيب يك جهان موازي جديد ساخته ميشود.
بسياري نظريههاي ديگر هم وجود دارد كه هركدام از آنها ميتوانند درست باشند و يا حتي ممكن است تمامي آنها اشتباه باشند! اما اگر ما همين تئورياي كه پيشتر مطرح كرديم را بخواهيم ادامه دهيم، ميتوانيم با يك مثال بسيار ملموس، به نزديك بينهايت بودن تعداد جهانهاي موازي پي ببريم:

يك عابر پياده را درنظر بگيريد كه تصميم گرفته از خيابان عبور كند. در همان لحظهاي كه عابر، اين تصميم را گرفته، يك جهان موازي هم ساخته شده كه در آن، اين تصميم را نگرفته است. حالا گوشي موبايل يك راننده را درنظر بگيريد كه درحال زنگ خوردن است. راننده تصميم ميگيرد اين گوشي را جواب دهد.
در همين لحظه، جهاني ساخته ميشود كه آن راننده، گوشي را جواب نميدهد. در همين حين كه راننده در حال صحبت با گوشي است، ناگهان با عابر پياده تصادف ميكند. در همين لحظه، جهاني بوجود ميآيد كه راننده از كنار عابر، عبور كرده است.
حال فرض كنيد در جهاني كه راننده با عابر پياده تصادف كرده، آن عابر مُرده است. در همين لحظه، جهان ديگري هم بوجود ميآيد كه آن عابر، تنها به دستش آسيب رسيده است. جهان ديگري وجود دارد كه تنها پاي عابر صدمه ديده است. جهاني وجود دارد كه تصادف جدي نبوده و عابر هيچ صدمهاي نديده است.
حال فرض كنيد در جهاني كه راننده با عابر پياده تصادف كرده، آن عابر مُرده است. در همين لحظه، جهان ديگري هم بوجود ميآيد كه آن عابر، تنها به دستش آسيب رسيده است. جهان ديگري وجود دارد كه تنها پاي عابر صدمه ديده است. جهاني وجود دارد كه تصادف جدي نبوده و عابر هيچ صدمهاي نديده است.
هركدام از اين جهانها، در ادامه هم جهانهاي جديد و متفاوتي را خلق ميكنند. مثلا شايد در يكي از جهانهايي كه عابر در آن زنده مانده است، بچهدار شده است! حالا تك تك تصميماتي كه آن بچه در طول زندگياش ميگيرد هم مولد جهانهاي موازي جديدي هستند. در بسياري از جهانهاي موازي، خود آن بچه هم دوباره بچهدار ميشود و اين داستان، ادامه پيدا ميكند!
حالا فرض كنيد مثلا اون بچه، در يكي از جهانهاي موازي بتواند در آينده، درمان سرطان را كشف كند و زندگي ميليونها انسان را نجات دهد. هركدام از آن انسانها، صرفا بخاطر زنده بودنشان، تصميماتي گرفتهاند و اتفاقاتي را رقم زدهاند كه هركدام اين تصميمات و اتفاقات هم دنياي موازي جداگانهاي را خلق كرده است! حالا به اين فكر كنيد كه چند تصادف در دنيا بوجود ميآيد؟ هركدام اين تصادفها ميتوانند درنهايت منجر به خلق ميليونها جهان موازي شوند كه هركدام از اين جهانها هم ميتوانند به ميلياردها جهان ديگر ختم شوند و همينطور الي آخر!
مثال بالا، تنها يك نمونه ملموس از تئورياي بود كه پيشتر به آن پرداختيم و هدف از اين مثال اين بود كه يك ايده و ماهيت كلي در رابطه با نحوه پيدايش و تعداد جهانهاي موازي پيدا كنيد…
حالا فرض كنيد مثلا اون بچه، در يكي از جهانهاي موازي بتواند در آينده، درمان سرطان را كشف كند و زندگي ميليونها انسان را نجات دهد. هركدام از آن انسانها، صرفا بخاطر زنده بودنشان، تصميماتي گرفتهاند و اتفاقاتي را رقم زدهاند كه هركدام اين تصميمات و اتفاقات هم دنياي موازي جداگانهاي را خلق كرده است! حالا به اين فكر كنيد كه چند تصادف در دنيا بوجود ميآيد؟ هركدام اين تصادفها ميتوانند درنهايت منجر به خلق ميليونها جهان موازي شوند كه هركدام از اين جهانها هم ميتوانند به ميلياردها جهان ديگر ختم شوند و همينطور الي آخر!
مثال بالا، تنها يك نمونه ملموس از تئورياي بود كه پيشتر به آن پرداختيم و هدف از اين مثال اين بود كه يك ايده و ماهيت كلي در رابطه با نحوه پيدايش و تعداد جهانهاي موازي پيدا كنيد…

آيا فقط تصميمات انسان، جهانهاي موازي را به وجود ميآورد؟
خير! هيچ نظريه قابل استنادي در رابطه با جهانهاي موازي وجود ندارد كه ساخته شدن و يا تعداد جهانهاي موازي را صرفا محدود به تصميمات انسان بكند. در تمامي تئوريهاي قابل استنادي كه در رابطه با جهانهاي موازي وجود دارد، جهانهايي هم توصيف شدهاند كه در آنها اصلا انسان بوجود نيامده است. پس براساس برخي تئوريها، درست است كه انسان ميتواند با تصميمات خودش و اتفاقاتي كه رقم ميزند، جهانهاي موازي خلق كند، اما هيچ تئورياي وجود ندارد كه خلق جهانهاي موازي را محدود به تصميمات انسان كند
آيا ممكن است يك جهان موازي دقيقا شبيه جهان ما وجود داشته باشد؟
پاسخ به اين سوال بستگي دارد كه كدام تئوري در رابطه با جهانهاي موازي را تئوري درست بناميم. برخي از اين تئوريها، مثل تئورياي كه پيشتر بهش پرداختيم، وجود همزمان جهانهاي مشابه هم را قبول ندارند. طبق تئورياي كه ما اينجا بهش پرداختيم، تنها زماني جهان موازي ساخته ميشود كه يك اتفاق رخ دهد.
درنتيجه، جهانهايي موازي وجود دارند كه گذشتهاي كاملا يكسان با ما دارند، اما قطعا يك اتفاق، آن جهانها را از جهان ما جدا كرده و همان اتفاق، چيزي است كه باعث تفاوت جهان ما با آن جهانها ميشود.
اما اگر به تئورياي بپردازيم كه منشاء پيدايش جهانهاي موازي را اتفاقات نميداند و معتقد است بينهايت جهان موازي به صورت همزمان ساخته شده و مستقل از هم درحال گسترش هستند، آن وقت ميتوانيم بگوييم كه بر اساس آمار و احتمالات، ممكن است جهانهاي ديگري هم وجود داشته باشد كه نه تنها تا اين لحظه مشابه جهان ما بودهاند، بلكه آيندهاي مشابه با جهان ما هم خواهند داشت.
اما اگر به تئورياي بپردازيم كه منشاء پيدايش جهانهاي موازي را اتفاقات نميداند و معتقد است بينهايت جهان موازي به صورت همزمان ساخته شده و مستقل از هم درحال گسترش هستند، آن وقت ميتوانيم بگوييم كه بر اساس آمار و احتمالات، ممكن است جهانهاي ديگري هم وجود داشته باشد كه نه تنها تا اين لحظه مشابه جهان ما بودهاند، بلكه آيندهاي مشابه با جهان ما هم خواهند داشت.

جهانهاي موازي كجا هستند؟
اگر وجود جهانهاي موازي را قطعي بدانيم، آن وقت به يك تئوري بسيار پرطرفدار و البته جالب در رابطه با مكان جهانهاي موازي برميخوريم! اين تئوري ميگويد تمام جهانهاي موازي، دقيقا در يك نقطه قرار گرفتهاند، اما درحال ارتعاش با فركانسهايي مختلف هستند. به همين دليل، بينهايت جهان موازي، در آن واحد، در يكجا قرار گرفتهاند. تئوريهاي ديگري هم در اين رابطه وجود دارد، اما تئورياي كه گفته شد، يكي از پرطرفدارترينهاست، اگر البته به تنهايي، پرطرفدارترين نباشد!
آيا ميتوان به جهانهاي موازي سفر كرد؟
پاسخ اين سوال انقدر طولاني و پيچيده است كه نه تنها در قالب اين مقاله نميگنجد، بلكه حتي در يك كتاب هم نميشود آن را كامل پوشش داد. پاسخ كوتاهي كه ميتوان به اين سوال داد، اين است كه حداقل با علم كنوني بشر، احتمال سفر به جهانهاي موازي نزديك به صفر است.
البته فانتزيهايي وجود دارند كه مثلا مرگ، ميتواند انسان را به يك جهان موازي ببرد، اما واضح است كه هرگز نميتوان اين موضوع را به صورت علمي مطرح كرد و درنتيجه، نميتواند آن را به صورت علمي رد و يا تاييد كرد. پس از نظر علمي، احتمال سفر به دنياهاي موازي، حتي اگر وجود آنها را قطعي بدانيم، نزديك به صفر است. مگر اينكه در آينده علم و تجهيزات بشر انقدر پيشرفته شود كه بتواند منحني فضا زمان را تحت كنترل خودش دراورد كه اين موضوع بسيار بعيد است. هرچند غيرممكن هم نيست!
آيا ما در يك جهان موازي زندگي ميكنيم؟
با فرض اينكه جهانهاي موازي واقعا وجود دارند، آنگاه ما قطعا در يك جهان موازي زندگي ميكنيم!

آيا جهان ما واقعي است؟
اينجا كمي قضيه پيچيده ميشود! اگر وجود جهانهاي موازي را بپذيريم و همان تئورياي كه پيشتر بهش پرداختيم را تئوري صحيح بناميم، آنگاه با نگاهي به آمار و احتمالات، نتيجه ميگيريم كه به احتمال بسيار زياد، جهان ما، آن جهان ابتدايي نيست و صرفا يكي از ورژنها يا كپيهايي است كه دراثر يك اتفاق، بوجود آمده است. اما حتي اگر اينگونه هم باشد، باز هم جهان ما از نظر فيزيكي و علمي، واقعي است. اما از نظر فلسفي، جاي بحث بسيار دارد كه اين بحث، كاملا از چارچوب اين مقاله خارج است.
به پايان اين مقاله رسيديم؛ همانطور كه چندين بار گفته شد، هيچكدام از تئوريهايي كه بالاتر به آنها پرداختيم، اثبات نشدهاند، چون اصلا نظريه وجود جهانهاي موازي، يك نظريه اثباتشده نيست. اما چون دانشمندان و فيزيكدانان بسيار زيادي معتقدند تنها راه پاسخ دادن به برخي سوالهاي حل نشده و استثناهاي فيزيك، وجود جهانهاي موازي است، به همين دليل، بسياري از دانشمندان هم به طرح تئوريهاي مختلف در رابطه با جهانهاي موازي پرداختهاند.
پس هيچكدام از مواردي كه در اين مقاله گفته شد، اولا قطعي نيستند و دوما، تنها تئوري موجود نيستند؛ اما به شما يك درك صحيح و درست از مفهوم و ماهيت كلي نظريه علمي جهانهاي موازي ارائه ميدهند.
برچسب: ،
امتیاز:
بازدید: